...
and that’s how I came to be here;
waiting in the never-ending corridors,
looking for a lost key,
buried in the unreachable time between two oceans,
dusty and wild from the invisible wrestling with the tides,
and the pain of a long-broken bone that won’t heal on its own!
That is how I came to be here!
October 2007, CA
2 comments:
سلام دوست من
رسیدن چه حظی دارد پس از این دشواری ها.گویا دو بار این راه سخت را رفته ای،در واقعیت و در زمان ناممکن.تصویر، تابیدن نور از دری بگشوده را نشان میدهد.کجاست آنجا؟
مسعود جان
ممنون از مهربونی هات؛ این یک کلیسای قدیمی است در کالیفورنیا نزدیک به ساحل اقیانوس آرام
Post a Comment